دانلود فیلم و سریال

دانلود جدیدترین فیلم و سریال ها

دانلود فیلم و سریال

دانلود جدیدترین فیلم و سریال ها

- مصاحبه: CHANTAL GOYA -

جمعه, ۱۶ آبان ۱۳۹۹، ۰۶:۱۴ ب.ظ

- مصاحبه: CHANTAL GOYA -
 از گدار تا بسین
 
40 میلیون رکورد فروخته شده ، 17 آلبوم ، سابقه حضور در کاخ اجتماعات… شانتال گویا می تواند با ارقام مطابقت داشته باشد. از شانس تا ماجراجویی ، او حتی یک کار سینمایی خیره کننده را با گدار آغاز کرد. همه او را می خواستند: هیچکاک ، فرمن ، کارنه ... اما او باغ سبزیجات خود را ترجیح داد. و در نهایت در Bécassine به پایان رسید. گفتگو با حواشی دوران کودکی ما. - توسط تیری لوناس / عکسها: ساموئل کیرزنباوم
 
شانتال ، شما با گدار گشت و گذار کردید ، این کار کمی نیست. چطور شد که سینما ساختید؟ توسط ژان ژاک دبوت. من در یک عروسی با او آشنا شدم من نمی دانستم چه کسی است ، من بیتلز را می شناختم اما این ایستاده را نه. او پیانو می زد و همه به من می گفتند: "این ژان ژاک دیبوت است و در کنار آن ادی بارکلی قرار دارد. "من مثل این بودم" ، دوباره کیست؟ من بانک بارکلیز را می شناسم ، اما ادی بارکلی را نمی شناسم. "من حتی اگر کلود ریچ پسر عموی باشد ، من از آن افراد نبودم. ژان ژاک پیش من آمد ، او نقطه را خالی گفت: "ما با هم ازدواج خواهیم کرد. "
 
پررنگ… بله او به من گفت: "ما ازدواج خواهیم کرد ، دو فرزند خواهیم داشت ، شما در سی سالگی مشهور خواهید شد و در اپرا خواهید خواند. همه چیز درست شد ، پیش اخلاق ، پسر. یک سال بعد ، در پاریس ، در خیابان شانزه لیزه با او برخورد کردم و او به من گفت: "خدای من ، شانتال ، من آهنگی نوشتم که به تو فکر می کنم ، بیا ..." من هرگز در برابر چیزی مقاومت نمی کنم ، با خودم می گویم: "اگر او چنین است ، به این دلیل است که من را دوست دارد." " من می روم. به پدر و مادرم زنگ زدم تا به آنها بگویم دیگر برنخواهم گشت. آن زمان ما نسبت به امروز دیوانه تر بودیم. ما ازدواج کردیم. در این راه ، او مرا به دیدن دانیل فیلیپاچی می برد. دانیل من را می بیند و می گوید: "اوه من ، من قصد دارم این یکی را سیاه کنم ، من بلوند را با وارتان دارم ، من سبزه را می خواهم. به او می گویم دوست دارم روزنامه نگار شوم. ما هنوز آهنگی به نام C’est bien Bernard le plusinard انجام می دهیم! من مثل این هستم: "این چه جهنمی است!" "این در رادیو است و این یک میلیون مزخرف است! و همه دوست دارند دختر را ببینند! بنابراین من آهنگ را در تلویزیون انجام می دهم. نمی دانستم چگونه لباس بپوشم ، با خودم گفتم: "من می خواهم مثل انگلیس لباس بپوشم ، کلت ، ژاکت شتلند ، موکاسین ها و سپس مدل موهایم را می پوشم ، که همان سبکی است که همیشه داشته ام. - من هرگز مدل موهایم را تغییر نداده ام ، و سپس… (او آواز می خواند) "این واقعاً برنارد ، خوش شانس ترین - از baaaannde I" من این آواز را خواندم و با خودم گفتم: "چه لعنتی! "گدار به این نگاه می کند ، او فیلیپاچی را که در آن زمان Cahiers du Cinéma را ویرایش کرده بود صدا می کند و به او می گوید:" من دختری را دیدم ، او را فوراً می خواهم. دانیل به من زنگ می زند ، "ببینید ، گدار می خواهد شما را برای فیلم بعدی اش ببیند. شما باید در یک بار در شانزه لیزه با او ملاقات کنید. "من می روم و منتظر می مانم. من پسری را با کت بارانی می بینم که کمی عجیب به نظر می رسید. هر وقت نگاهم می کرد سرم را برمی گرداندم. فکر کردم او کمی ماهی است. لبخند نیست او وقت خود را صرف مطالعه از بالا به پایین من کرد. سپس به طرف من می آید و می گوید: "تو شانتال گویا هستی؟" - بله - خوب گوش کن ، دقیقاً کسی هستی که من می خواهم. ما هشت روزه تیراندازی می کنیم - چگونه؟ یا 'چه؟! من هرگز کمدی نکرده ام ، هیچ! - من نمی خواهم دختری از درس بازیگری بیرون بیاید ، من تو را می خواهم. شما دقیقاً نماینده نسل "کوکاکولا کارل مارکس" هستید - خوب بگویید ، این دوست داشتنی است! "من در نوگنت سور مارن زندگی می کردم و در خانه همچنین کلود بری ، هنوز یک کارگردان جوان ، که پول نداشت ، و راجر دوما ، که از مالیات گریزان است ، زندگی می کردند. بنابراین من به همه آنها می گویم: "ببینید ، من یک خبر خوب دارم: من قصد دارم با گدار به تور برویم - چه؟ !!! شما که هیچ کاری نمی کنید ، که آشپزی می کنید ، تمیزکاری می کنید ، آیا می خواهید با گدار شلیک کنید؟! آنها پریشان بودند. "خوشحال باشید ، این کار باعث می شود غذا در یخچال قرار دهید!" »من ، تمرین ، همیشه!
 
"گدار به من گفت:" شما دقیقاً نماینده نسل "کوکاکولا کارل مارکس" هستید ""
 
چگونه آن را در Masculin Féminin رفت؟ کلود میلر که دستیار گدار بود ، برای گرفتن من آمد. به او گفتم: "با گدار چگونه اوضاع پیش می رود؟" آرایش کنیم؟ او به من گفت: "اوه نه ، تو وسایل خودت را برایت می آوری و خودت هستی. "سکانس اول ، با مارلین ایوبرت ، سپس ژان پیر لئو:" شما در کافه می نشینید و سپس به شخصی که وارد می شود نگاه می کنید. »بنابراین ما یک قهوه می خوریم و ... چه کسی وارد می شود؟ باردو! بنابراین: "اوه! "..." "گودارد به ما می گوید:" خوب ، در اینجا من این خط را دارم. اینطور بود ، خیلی ساده. سپس یک سکانس در رختخواب بود ، ژان پیر لئو در نزدیکی من بود. اما چه وحشتناکی! من به مارلین جوبرت چسبیدم ...
 
چرا ؟ آیا او لئو خوش تیپ نیست؟ اینطور نیست ، اما من نمی خواستم بخوابم. من با ژان ژاک دبوت بودم ، تازه ازدواج کرده بودم! حتی سوال هم نبود! در یک زمان ، گدار خواست

  • سحر رضوانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی